آقا پوریا دلربای ماآقا پوریا دلربای ما، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه سن داره

آقا پوریا ღ جوانـــمرد کوچــــک

سبزه عید قند عسلم

گل پسرم                                                                                   امسال عید هر چندکه به دنیا نیامده ای و هنوز درون وجود مامانی هستی اما با این حال بودنت احساس میشه و تو هم یک نفر از اعضای خانواده مامان جون  هستی امسال مام...
21 مهر 1392

کیک و کماج مادر جون

نمکی مامان                                                                       مادرجونت امروز به همراه خاله هات و زن دایی هات بعد از اذان مغرب کماج آوردند دیگه من نگم خودت که چشیدی چقدر خوشمزه بود راستی فقط برا شما کماج نیاورده بودند برا مامانی هم دو تا لباس بارداری آورده بودند از همین جا با هم یه دستت درد نکنه ویه بوس محکم برا مادرجون میفرستیم.     ١٣٩١/١٠/١١ &A&L ...
21 مهر 1392

ماهی قرمز،گل پسرکوچولوی من

بهترینم  دو سه روز دیگه بیشتر به عید وشروع سال 92 نمانده است سبزه عیدت را که مامان جون درست کرد و ماهی عیدت را هم امروز به همراه بابایی خریدیم  ماهی گل پسرم خیلی خوشکله تنگ ماهی امسال ما عوض سالهای قبل که دو تا ماهی داشت یه ماهی کوچولوی خوشکل دیگه افتخار دادن و بهشون اضافه شدن و امسال یه تنگ ماهی خاص به همراه سه تا ماهی کوچولوی قرمز داریم و خاص بودنش به خاطر اینه که ماهی کوچولوی آقا پسرم بهشون اضافه شده است.     *اگه گفتین ماهی گل پسرم کدومه؟*   1391/12/27 &A&L   ...
21 مهر 1392

یک روز زیبا

جمعه من به همراه بابا اکبر و مامان و مامان جون و عمه ها همگی رفتیم پارک ،من بیشتر روز را خواب بودم اما وقتهایی را هم که بیدار بودم به درخت های بالای سرم خیره می شدم و کلی ذوق میکردم . من به همراه بابا اکبر و مامان و منصوره عمه رفتیم شهربازی اونجا بهم خیلی خوش گذشت و از خوشحالی همینطور می خندیدم و هر دفعه ای هم کلماتی میگفتم. راستی من امروز تنها نبودم و دو تا کوچولوی ناز دیگه هم بودند آقا یاسین نوه عمه اشرف که 10 روز از من بزرگتره و زهرا خانم نوه عمه بهجت که 15 روز از من کوچکتره.   *اینم منم به همراه زهرا خانم وآقا یاسین*         ...
20 مهر 1392

جشن نامگذاری

سلام سلام من یک گل پسر کوچولو هستم که سه روزه به دنیا اومدم تو این سه روز خیلی به من خوش گذشته چون اومدنم به این دنیا باعث خوشحالی خیلی ها شده و امشب همه جمع شدن تا واسم اسم انتخاب کنند امشب مادر جون و آقاجون،مامان جون و آقاجون،عمه جون ها و عموجون به همراه بچه هاشون همگی اومده بودن برای نامگذاری من نمیدونید چه خبر بود اولش آقاجون من را بغل کرد و در گوش راستم اذان گفت (صداش خیلی برام آشنا بود انگار قبلا اذانش راشنیده بودم ) بعد چند بار گفت آقا پوریا آقا پوریا هو هو و اقامه را در گوش چپم گفت و برای گوش چپم اسم حسن آقا را انتخاب کرد. از اینجا به بعد من دیگه نفهمیدم یکدفعه چی شد از بغل این به بغل اون با این عکس بگیر ...
20 مهر 1392

پیوند آسمانی

     (ماجرای خواستگاری حضرت علی از حضرت زه را در ادامه مطلب ) با آنکه زنان مدینه بسیار تلاش کردند تا فاطمه را از ازدواج با على‏(ع)، به بهانه فقر آن حضرت و توجه او به جهاد در راه خدا و سختى زندگى‏ اش منصرف کنند، ولى وى از انتخاب خود دست نکشید. جبرئیل به نزد محمد(ص) آمد و گفت: «اى محمد، او (فاطمه) را به همسرى على‌بن ابی‌طالب درآور که خدا او را براى على و على را براى او پسندیده است». به گزارش "خدمت"؛ خبرآنلاین بخش هایی از مقدمه امام موسی صدر بر کتاب «فاطمه زهرا وتر فى غِمد» نوشته سلیمان کتانى، نویسنده مسیحی لبنانی که مربوط به ازدواج و آغاز زندگی حضرت فا...
15 مهر 1392

فصل برگ ریزان

خدایا !!                                 کمکم کن قلم که در دست می گیرم، به یاد تو باشم و آنچه می نگارم، مورد رضای تو باشد.     خدایا!! بر صفحه تاریک دلم با قلم الهی ات نقشی بزن که تا زنده ام، به مفید بودن در هستی بی پایانت به خود ببالم.     خدایا!! در این ماه مهر، از مهر بی کران خویش باز هم به من ببخش واین آغازِ دوباره را برایم آغازی مبارک رقم بزن.   خدایا !! یاریم کن نگاهم.... در افق این فضای مجازی....   جز...
8 مهر 1392

مادرانه

  عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به این دنیا نهاد آن زمان بر من خدای مهربان نام شورانگیز مادر را نهاد بینمش طفلم را که چون گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پاک یاسها در مشام جان من پیچیده است......       تمام گلهای دنیا تقدیم به گل پسر نازم ......آقاپوریا ...
8 مهر 1392